دلواپس نامه
چندی است که سودای آغاز راه و حرکتی جدید برای شهر در سر داریم.ولی برای آغاز، یک سری افکار و نگاهها را میبینم و دیدم که افسوس میخورم ،چرا با این افراد در یک مختصات جغرافیایی اسیر شدم؟!!
اما بگذارید درباره تیتر کمی واضح حرف بزنیم...
دلواپس و لفظ "دلواپس" را دیگر هر کوچه و بازاری شنیده و میداند چیست! دلواپس خود را حق میداند و دلسوز اسلام و کشور.خود را یگانه گروه برحق کشور میداند.
ولی ما چه در نظر داریم و یقین میپنداریم؟ اینکه ما بر حق هستیم و دلواپس داعیه اسلام و داعیه دلسوزی دارد.
حال بیاییم با وضعیت شهر مقایسه کنیم.
- کسانی هستند که داعیه دلسوزی دارند، داعیه مردمی بودن. میگویند حاضریم برای مردم هرکاری بکنیم، از هرچیزی بگذریم و پا روی غرور و شخصیت خودمان بگذاریم. اما اندکی که فراتر بنگریم و زیر ذره بین نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که این عزیزان و دوستان جز ناله های شبگیر، جز غرغر و جز چوب به چرخ شهر انداختن و جز قضاوتها و داوری های نابجا کاری نمیکنند. و حتی مثل دلواپسان به لابی گری و برگزاری همایش با عنوان "ما دلواپسیم" میپردازند!!!
(این دوستان را دلواپسان مقیم خوانسار گوییم و برای اختصار در ادامه مطلب "دلواپس" میگوییم!!! )
- کسانی هستند که حاضرند بخاطر پیشرفت شهر،برای ترقی کردن شهر، علی رغم بی نیازی شخصی و مشغله فراوان حتی با کسانی که در اختلاف عقیده و اختلاف فکری هستند، دست همدلی بدهند و برای کار و تلاش از هیچ خدمتی دریغ نمی کنند (لطفا به عبارات خط دار بیشتر توجه کنید). اگر بگوییم اینان بر محور اعتدال بوده اند و خواهند بود دروغ نگفته ایم.
(این دوستان را نیز دلسوزان واقعی میگوییم)
حال دلواپسان در حال تمسخر و چوب به چرخ دلسوزان گذاشتن هستند!!! که این را تاب نمی آورم.
دلواپسانی که علی رغم نداشتن سلاح گرم، با سلاح افکار عمومی متعصب و زودباور وارد صحنه شدند.
دلواپسانی که تاریخ پیرو باد بودنشان را ثابت کرده و این خود نشانی از کودک مغزی اینانست، هرچند داعیه تفکر و نونگری به جهان دارند.
دلواپسانی که با شعار دلسوزی خود را دوستدار شهر و فارغ از هرگونه علایق شخصی میدانند، خود را معتمدین و معتبرین مجامع و محافل میدانند و این در حالیست که این نظرات صرفاً پنبه دانه هایی است که در خواب رؤیاهای خود میبینند. (محافل و مجامع نیز هیچ ارزشی برای اینان قائل نیستند)
همقطاران انذار!!! بیدار شوید!!!
در تصمیماتمان احساسی عمل نکنیم،نگذاریم در آینده افسوس بخوریم از چرایی اتخاذ یک تصمیم و به زبان آوردن یک حرف.
همانطور که گذشتگانمان با تصمیمات لحظه ای و احساسی ما را دچار مشکلات عدیده کردند،نگذاریم ما هم دچار این اتفاق شویم.
فرار کنیم از اینکه در آینده بگوییم "خود کرده را تدبیر نیست"
مراقب بلندگو به دست ها باشیم،قبل از قضاوت،قبل از داوری و قبل از انتقاد شرایط را خوب تحلیل کنیم.
معلم عزیز، شریعتی بزرگوار، عمیق بیان کرد وقتی گفت:" قبل از آنکه مرا قضاوت کنی،کفشهایم را بپوش،با آنها قدم بردار،قدم در راه من بگذار و بعد مرا قضاوت کن"
فراموش نکنیم،مبادا اسیر گفته های دیگران شویم،مبادا در دام لبخندهای روباه صفتان اسیر شویم.
و باز هم فریاد میزنم.... مراقب خودمان باشیم. دلواپسان در کمین اند!!!
و من الله توفیق
امیر جان جالب سخن گفتی و می دانم از سر دلسوزی و خدمت به شهر می گویی
جمله ی مذکور را زیبا یادآوری کردی . متاسفانه جو حاکم بر شهر شده همین گفته و حرفهای این و آن ، قضاوتهایی نادرست با نیتهایی .......
من با اجازه متن شما و استاد حسین میرباقری مبنی بر نیاز وحدت در شهر را پوشش دهنده هم میبینم و می گویم نباید گول حرفها و سنگ پرانی بعضی ها رو خورد و وحدت خود را در ساختن خوانسار سربلند از دست داد