تجربیات یک سرباز معلم (قسمت اول)
قبل از آغاز نوشتن این مطلب را لازم میدانم که توضیح دهم. من در سال تحصیلی جاری سرباز معلم(اجباری)* یکی از مدارس ابتدایی روستایی در خوانسار بودم. در این مدت تمام توانم را برای تلفیق تجربیات مشاوره(کوچینگ آماتوری) و تدریس متوسطه با تدریس در دوره ابتدایی بکار بستم. نقاط قوت و البته ضعف بسیاری را اینبار از نزدیک در سیستم آموزشی کشور و شهر خودمان دیدم که به مرور به آنها اشاره میکنم. امیدوارم بتوانم همه آنچه را که با عینک خودم از این دوران تجربه کردم، تمام و کمال منتقل کنم.
#تجربیاتیکسربازمعلم (قسمت اول):
مقدمه: یکی از جلساتی که بعنوان دوره آموزشی برای تدریس رفتم، همه آموزگار بودند، قبل از شروع جلسه همه یکصدا میگفتند که بچه ها به حرف ما گوش نمیدهند، دوره بدی شده. بچه ها بدون اجازه حرف میزنند و...
بعد که جلسه شروع شد، در کمال تعجب دیدم که در همان جلسه هیچکس با نوبت صحبت نمیکرد و البته اصلا جلسه آرام و ساکتی نبود. به طبع برای من که اولین بار بود در چنین جلساتی شرکت میکردم، تجربه چندان جالبی نبود.**
بحث: یکی از مهارتهای جدید و پرکاربردی که این روزها خیلی پرطرفدار شده، هنر مذاکره است. مذاکره از دو بخش تشکیل شده، یکی هنر گوش دادن و دیگری هنر حرف زدن یا فن بیان است.
از غولهای مذاکره ایران میتوان به افرادی از جمله آقایان ظریف، عراقچی، شعبانعلی،علوی، نخجوانی اشاره کرد.
اولین هنر، گوش دادن: در مذاکره اولین نکته، خوب گوش دادن است، اگر جایی وسط گفتگو، طرف مقابل به شما بگوید :"من که اینو گفتم"؛ این یعنی باخت. فعلا از آموزش نحوه صحیح گوش دادن و انواع آن صرف نظر میکنم و فقط به این آیه از قرآن بسنده میکنم:
فَبَشِّر عباد، الذینَ یَستَمِعونَ القول، فَیَتَّبِعونَ اَحسَنه
پس به آن بندگانی که (اول) به سخن (قول)گوش میدهد و بعد بهترین آن (راه درست) را انتخاب میکنند بشارت بده.
دومین هنر، فن بیان یا هنر سخنوری: در سخنرانی خوب باید به نحوه ایستادن، لحن، نگاه، لباس، زوایای صورت و چندین معیار دیگر بسیار اهمیت داد. (باز هم شرح و تفسیر اضافی در این نوشتار خودداری میکنم.)
بجز دو مورد بالا، آموزش پروتکل های یک جلسه نیز بسیار مهم است. اینکه در اولین جلسه کلاس با دانش آموزان بر قوانینی مانند اجازه گرفتن و صحبت کردن تاکید کنیم بسیار مهم است. (تصویر زیر بخشی از همین قوانین است که در کلاس اجرا میکردم.)
حرف آخر :
شما خودتان را جای دانش آموز بگذارید، هنگامی که در حال صحبت کردن است و حرفهای او چندان درست و منطقی نیستند، آموزگار با او به یکی از دو روش زیر برخورد میکند:
روش اول : معلم وقتی متوجه میشود که حرف دانشآموز بیربط و نادرست است، وسط حرف او میپرد و با اشاره به یک دانش آموز دیگر،نوبت حرف زدن را به دیگری میدهد.
روش دوم : معلم کامل به حرفهای دانش آموز گوش میدهد و وقتی حرفهای او تمام شد بدون نتیجه گیری نوبت حرف زدن را به یک دانش آموز دیگر میدهد.
کدوم روش برای شما جالبتر بود؟
اما راهی که من خودم در کلاس انجام میدادم.
هفتههای اول زنگ آخر بعلت خستگی شدیدی که در بچه ها مشهود بود، یک خاطره یا یک
موضوع مطرح میکردم و بعد ناخودآگاه بچه ها هم میخواستند خاطره یا تجربه خودشان
را تعریف کنند. اولین نفری که شروع میکرد، بقیه باید با دقت به حرفهای او گوش میدادند
و ساکت بودند. بعد که حرفهای او تمام شد نوبت به بعدی میرسید و تا آخر پیش میرفت.
بعضی اوقات که به همه نوبت برای صحبت کردن نمیرسید، فردا به محض ورود به کلاس
برای اینکه حس اطمینان را در طرف مقابل ایجاد کنم قبل از شروع درس به کسانی
که روز قبل فرصت صحبت کردن نداشتند زمانی را اختصاص میدادم. این یعنی همه فرصت
دارند حداقل یکبار صحبت کنند.
با اینکار به نظر من هنر گوش دادن را میتوان به طور نسبی تقویت کرد. (هرچند در
مدارس روستایی از نظر من نهادینه کردن یک عادت بسیار دشوارتر از سایر مدارس است. و
نکته بعدی در روش فوق میتوان به موازات هنر صحبت کردن را نیز آموخت که خود من
چندان بر این مسئله تاکید نداشتم.)
* اینکه از واژه اجباری استفاده کردم بخاطر این بود که در ابتدای سال علی رغم میل
باطنی برای تدریس به مدارس ابتدایی فرستاده شدم ولی بعد تجربیات و البته لحظات
بسیار شیرینی در آنجا گذراندم. (کلا عادت دارم در شرایط غیرقابل زندگی، زندگی کنم)
** تجربه حضورم در کلاس آموزشی را هم بیان کردم و بعد ادامه مطالب تا بگویم دانش آموز آینه تمام قدی از آموزگار خودش است.