خوانسار(شهردار)
خب!!! سلام.
کلا در چند پست آتی تصمیم دارم مسئولین شهر رو نقد کنم(بعدی احتمالا آقای امام جمعه هستند)
اما اکنون... حسن شفعتـــــــــــــی.
آقای شفعتی قبل از خوانسار شهردار دامنه بودند و اونجا با کارهای عمرانی که انجام دادند بسیار مورد توجه مردم داران قرار گرفتند و در آستانه بازنشستگی آقای کاویانی شورای قبل به دنبال آقای شفعتی رفتند و از ایشون دعوت به همکاری کردند برای شهرداری.
اما بعد.
در ابتدا بسیار استقبال شد از ایشون.من خودم همیشه میگم آقای شفعتی مثل آقای احمدی نژاد هستند.ساده(شاید در ظاهر)، وقتی جلسه دارند پشت صندلی ریاست نیستند معمولا، نون پنیر خیلی دوست دارند،کاپشن مخصوص خودشون دارند، زود گریه میکنند ،با سران دو قوه مشکل دارند ، اصطلاحات خاص خودشون رو دارند ، برای رضایت مردم دیده شده که گفتند من پسر آسد میرزا دوگولپزم!!!(ناگفته نمونه که با ما هم فامیل هستند)و در آخر مردی از جنس مردم...
امــــا!!!!
خوانسار مسلما بعد از شهردار قبلی به کارهایی مثل اتفاقاتی که در دامنه افتاده بود نیاز داشت،پس طبیعی هم بود که اونقدر توسط مردم حمایت بشه از ایشون. ناگفته نمونه که در ابتدا خیلی از سواستفاده هایی هم که از شهرداری شده بود رو جلوگیری کردند. بعد از اون کارهای توسعه ای بود که به ایشون در کوچه و بازار لقب "حسن تی ان تی" دادند که خودشون هم استقبال کرده بودند.
جشنهایی هم برگزار شد که انصافا در برون رفت شهر از اون فضای سرد و دلگیر حاکم بسیار موثر بود و زمینه ای شد برای سردادن شعار "شفعتی دوسِت داریم"
اما در کنار اون کارهای توسعه ای یه خرده به بافت قدیمی شهر ظلم شد و بی رویه تخریب شد،که من از همون اول مخالف بودم و سکوت کردم بخاطر کارهای خوب دیگه ای ایشون کرده بود.
گذشت و گذشت ... تا رسیدیم به شورای فعلی(حالا که رسیدیم به شورای فعلی احتمالا مطلب بعد در مورد این عزیزان باشه)
شورای فعلی که انتخاب شدند و هنوز شاید خیلی ها از برگزیده شدن تعدادی از اونها در شک(شَک/شُک) هستند!علی الخصوص شخص خودم که بعدا مینویسم چرا...
اما تا امسال. آقای شهردار ابقا شدند و در اقدامی عجیب توسط چندتن از به ظاهر معتمدین محله مالگاه اقدام به جمع آوری امضا از یک سری از باغداران اون منطقه کردند(اینها شنیده شده البته،مطمئن نیستم،ولی خیلی شنیده شده !!!) و خیلی سریع اقدام به تخریب بخشی از کوچه باغهای شهر کردند و اینجا بود که فغان بسیاری از جمله بنده و همقطاران من بر آسمان رفت!!!
در شورا وقتی باشون تماس میگرفتیم اونها هم با ما همصدا بودند ولی در جلسه ها باز هم حمایت میکردند(دورویی).
این چندوقت ولی بسیار از محبوبیت آقای شهردار کاسته شده... این رو گفتم و نوشتم که به این برسم.
"
بسمه تعالی
جناب حسن شفعتی عزیز
برای ماندن در دل مردمان این شهر توسعه های پایدار را مدنظر قرار دهید و از تصمیمات انفجاری و تخریبی بپرهیزید.
شما خود نیز صاحب فرزند و شاید نوادگانی باشید،آینده آنها را نیز به اندازه پیشرفت جرقه ای و لحظه ای خود در نظر بگیرید.
تفکرات دیکتاتور مآبانه و خودسر هرچند مانند رضاشاه بزرگ موثر و دلسوزانه باشد ولی سرنوشتی جز حاکمین لیبی و تونس ندارد.
بگذارید قبل از اینکه شاهد بهار خوانساری باشیم(به مثابه بهار عربی)، خودتان با دعوت از اهل فن و دوستداران شهر،منطق و تدبیر را بر تصمیمات نهاد شهرداری حاکم کنید تا اینبار امیدی پایدار و جاوید بر آسمان شهر طلوع کند.
اگر این نامه به دستتان رسید و به فکر فرو رفتید، بدون لحظه ای درنگ تلفن در دست بگیرید و از مخالفین خود دعوت کنید و شنوای سخنان هرچند گزاف آنها باشید.بیایید چند دستگی را بار دیگر از شهر حذف کنیم و دست در دستان هم نهاده نهال شهرمان را قبل از نابودی،بارور کنیم.
جملات خود را با سخنی از بزرگی خاتمه میدهم که گفت:"از تغییر نترسید که نشانه زنده بودن شماست"
و من الله توفیق
امیر صانعی خوانساری
"
و دیگر هیچ...
از چشمان بزرگ شما نیز که بر قلم من جاری شدند بسیار سپاسگزارم.
خوشحال میشم بازم سر بزنید